خط رند 912

فروش سیم کارت 912 رند

استرس از ظرفیت لذت بردن ما می کاهد

خط رند ۹۱۲: دانشمندان می گویند تحمل استرس می تواند ظرفیت ما را برای لذت بردن و شادی بکاهد.
به گزارش خط رند ۹۱۲ به نقل از ایسنا، دانشمندان مدارهای مغزی در رابطه با انعطاف پذیری یا صدمه پذیری در مقابل ناملایمات را که بر روی لذت بردن حیوانات تحت استرس تاثیر می گذارد، شناسایی کرده اند.
به نقل از نیچر، بر مبنای تحقیقات انجام شده بر روی موش ها، کاهش شادی ناشی از استرس، علامت مشخصی در مغز بوجود می آورد.
این مطالعه همینطور یک الگوی مغزی را نشان داده است که به نظر می آید در مقابل استرس انعطاف پذیری بوجود می آورد و الگوی دیگری که سبب می شود حیوانات تحت استرس کمتر احساس لذت کنند که یکی از علایم اصلی افسردگی است.
این یافته ها که اخیرا انتشار یافته است، سرنخ هایی در مورد این که مغز چگونه سبب ایجاد بی لذتی(anhedonia) می شود که مقاومت در مقابل لذت است، عرضه می دهد. نتایج همینطور در صورتیکه این یافته ها در انسان تایید شوند، راه جدیدی برای درمان این عارضه عرضه می کند.
بی لذتی به مفهوم نقص در عملکرد در رابطه با درک احساسات خوشایند یا ناخوشایند، کاهش انگیزه یا عدم توانایی درک لذت است.
در حالیکه تعاریف اولیه بی لذتی بر عدم توانایی لذت بردن تاکید می کند، اما محققان برای اشاره به کاهش انگیزش و لذت های انگیزشی(تمایل)، کاهش و فقدان میل و لذت جنسی و همینطور کاهش در توانایی یادگیری مؤثر از آن استفاده می نمایند.
بی لذتی در طبقه بندی رفتارهای ناهنجار روانی، بخشی از اختلال افسردگی عمده، اختلالات در ارتباط با مواد مخدر، اختلالات روانی و اختلالات شخصیتی به حساب می آید که در آن افراد توانایی کمتری برای لذت بردن دارند.
دو نوع اصلی این اختلال عبارت است از بی لذتی اجتماعی و بی لذتی فیزیکی. بی لذتی اجتماعی مبین بی علاقگی فرد در برقراری روابط اجتماعی و احساس عدم رضایت در قرار گرفتن در موقعیت های اجتماعی است. بی لذتی فیزیکی هم به ناتوانی فرد دچار ضعف در لمس لذت های فیزیکی مانند خوردن اشاره دارد.
کانر لیستون(Conor Liston) عصب شناس مرکز پزشکی ویل کورنل در شهر نیویورک که در این مطالعه دخالتی نداشته است، می گوید رویکرد آنها در این مطالعه کاملا درست است. او می گوید که این آزمایش ها «یک شکاف بزرگ» را پر می کنند، چون که «بی لذتی» چیزی است که ما به خوبی درک نکرده ایم.

یک علامت ناراحت کننده

بیشتر از ۷۰ درصد از افراد دچار افسردگی شدید، «بی لذتی» را تجربه می کنند که در افراد دچار اسکیزوفرنی، بیماری پارکینسون و سایر بیماری های عصبی و روانی هم شایع است.
لیستون می گوید که درمان این علامت حتی در اشخاصی که دارو مصرف می کنند بسیار دشوار است. او می گوید: بی لذتی چیزی است که بیماران بیشتر به آن اهمیت می دهند و احساس می کنند کمتر در درمان های کنونی به آن پرداخته می شود.
مازن خیربک(Mazen Kheirbek) متخصص علوم اعصاب در دانشگاه کالیفرنیا سانفرانسیسکو و همکارانش برای درک این که مغز چگونه به بی لذتی می رسد، موش هایی را مورد مطالعه قرار دادند که به علت قرار گرفتن در مقابل تهاجم موش های بزرگ تر و تهاجمی تر تحت استرس قرار گرفته بودند.
به صورت معمول، موش ها میل به شیرینی دارند و در صورت موجود بودن آب قند، آنرا به آب معمولی ترجیح می دهند. اما بعضی از موش های استرسی به جای آن آب ساده را ترجیح می دهند. این همان چیزی است که محققان آنرا بعنوان نسخه ای از بی لذتی در جوندگان تفسیر کردند.
موش های دیگری که در معرض همین استرس قرار گرفتند، آب قند را ترجیح دادند که محققان این حیوانات را «تاب آور» نامیدند.
محققان سپس نورون ها را در آمیگدال و هیپوکامپ، دو ناحیه مغزی که برای پردازش احساسات مهم هستند، در موش هایی که پس از قرار گرفتن در معرض استرس قبلی بین آب قند و آب ساده تصمیم می گرفتند، زیر نظر گرفتند.

ساختن مغزی مقاوم

موش های تاب آور ارتباط قوی بین آمیگدال و هیپوکامپ داشتند، در حالیکه در حیوانات مستعد مبتلا شدن به بی لذتی، ارتباط بین این دو ناحیه مغز، تکه تکه بود.
محققان برای بهبود ارتباطات از هم گسیخته در موش های حساس، ترکیباتی را به موش ها تزریق کردند که سبب می شد نورون ها در نواحی هدف بیشتر فعال شوند. محققان دریافتند که این حیوانات بیشتر از پیش از تزریق، آب قند را انتخاب می کردند و فعالیت مغز آنها بیشتر شبیه به موش های تاب آور بود.
خیربک می گوید: تحریک بخشی از مغز و شکستن محدودیت آن بسیار آسان است، اما در اینجا یک تحریک بسیار خفیف فعالیت را کمی بالا می برد و نشانه انعطاف پذیری را زیاد می کند.

رفتار پاداش طلب

رز باگوت(Rose Bagot) عصب شناس دانشگاه مک گیل در مونترال کانادا که در این مطالعه شرکت نداشت، می گوید داده های این مطالعه نشان داده است که تفاوتی در نحوه پردازش اطلاعات در مورد پاداش ها توسط موش های تاب آور و حساس وجود دارد.
او می گوید: مردم اغلب بشکلی ساده گرایانه به بی لذتی بعنوان ناتوانی در تجربه لذت فکر می کنند، اما این مطالعه نشان داده است که بیشتر در مورد تغییر در توانایی استفاده از اطلاعات در ارتباط با پاداش برای هدایت رفتار است.
درک این الگوهای شلیک عصبی همینطور راهی برای تشخیص اینست که کدام جانوران سابقه استرس داشته اند. در موش های درحال استراحت، فعالیت خود به خود در بخش خاصی از آمیگدال نشانه ای از تجربه بد قبلی بود. محققان می گویند این می تواند بعنوان یک نشانگر زیستی برای استرس عمل کند که از رفتاری مانند کاهش اشتها به تنهایی قابل اعتمادتر است.
پاسخ به این که آیا این یافته ها در مورد انسان ها هم صدق می کند یا نه امکان دارد دور از دسترس نباشد. الکترودهای درمانی کاشته شده در مغز افراد دچار صرع یا افسردگی مقاوم به درمان هم داده هایی در مورد فعالیت مغز به دست آورده اند.
لیستون می گوید بعد از خواندن این مطالعه، اگر داده هایی از افراد دچار این شرایط داشته باشد، می خواهد ببیند که آیا آنها یافته های این مطالعه را تأیید می کنند یا خیر.
محققان در این مقاله به ارتباط آمیگدال و هیپوکامپ پرداخته اند، اما خیربک می گوید که می خواهد به سایر نواحی مرتبط مغز، مانند قشر پیشانی مغز که نقشی کلیدی در تنظیم احساسات دارد هم نگاهی بیاندازد.
باگوت اضافه می کند که برای مدل سازی رفتار انسان، استفاده از یک وظیفه تصمیم گیری در حیوانات که پیچیده تر از انتخاب بین انواع آب است، مهم می باشد.

منبع: